سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا

 

باعرض سلام وادب امروز با شما هستم تا مطالبی را از گیاهی که در سفره های ایرانی جایگاه ویژه ای دارد در اختیار شما دوستان همیشه همراه قرار دهم.

 

زعفران:Saffron

نام علمی:Crocus sativus

    زعفران گیاهی است پایا با ارتفاع تقریبا" 30 سانتیمتر که دارای برگهای دراز و سبز مانند تره است.ساقه زیر زمینی آن از دو پیاز تشکیل می شود. این پیازها سخت، مدور ، گوشت دار وپوشیده از غشاهای نازک قهوه ای رنگ می باشند. گل های زعفران ارغوانی ، منظم و مانند لوله ای دراز است که به سه گلبرگ و کاسبرگ منتهی می شود. گلبرگ های زعفران به رنگ بنفش ، سرخ و یا ارغوانی است . قسمت مورد استفاده گیاه که زعفران نامیده می شود، ناحیه انتهای خامه و کلاله آن است.

زعفران خیلی مرغوب قسمت کلاله گل ، یعنی قسمت انتهای خامه است و میله خامه ، زعفران درجه دو و نامرغوب محسوب می شود.

ادامه مطلب...




تاریخ : یکشنبه 89/7/25 | 1:26 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

در مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی!

صفت اول:
می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند.اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

صفت دوم:
باید گاهی از آن چه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی.این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیز تر می شود و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر، پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی،چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

صفت سوم:
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم.بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای این که خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.

صفت چهارم:
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است.پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

و سرانجام
پنجمین صفت مداد:
همیشه اثری از خود به جا می گذارد.پس بدان از هر کارت در زندگی ردی به جا می گذاری.سعی کن حرکات تو هشیارانه باشد.بدان که چه می کنی

برگرفته از وبلاگ انجمن علمی

 






تاریخ : سه شنبه 89/7/20 | 1:12 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

چارلی

آموخته ام که با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.

آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من میگوید: تو مرا شاد کردی

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت

آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم .....

آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم

آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی

آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است

آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند

آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم

آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد

آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد، نه زمان

 آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد

آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم

آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم

آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد

 






تاریخ : سه شنبه 89/7/20 | 1:12 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

امام رضا(ع)فرمودند:

جامعه ای که فقط دعامی کند.ولی تلاش نمی کندخودش رامسخره کرده است.






تاریخ : سه شنبه 89/7/20 | 12:46 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

 

دهه ی مبارک و میمون کرامت و تولد حضرت معصومه (س) و برادر گرامیشان ، اسوه ی بخشش را بتمامی

 مسلمین جهان تبریک عرض می نماییم.






تاریخ : دوشنبه 89/7/19 | 2:27 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

ای زن تو که بانویی چو زهرا داری

حیف است اسیر خود نمایی باشی

با زلف شلال به خیابان رفتن

حیف است که از بلهوسان باشی تو

زن نیست عروسکی که کوکش بکنند

افسوس اگر که سست ایمان باشی

مگذار حجاب را بگیرند از تو

حیف است به نیش خنده ای خام شوی

با عشوه  دل کسی ملرزان ای زن

زنهار که زن ماکت آرایش نیست

مگذار که هرزه ها نگاهت بینند

مگذار که بر خط لبت راه روند

ای هر چه جواهرست در پایت پست

ای زن تو اساس آفرینش هستی

گنج شرف و گوهر تقوا داری

آزاد به شیوه ای کذایی باشی

یعنی که به سوی دام شیطان رفتن

رقاصه به آهنگ کسان باشی تو

رقاصه به هر سبک و سلو کش بکنند

بازیچه ی نقشه های شیطان باشی

این گوهر ناب را بگیرند از تو

زنجیر طلا ببینی و رام شوی

پایی ز ره خدا ملغزان ای زن

جز مایه افتخار و آسایش نیست

در سایه چشمهای تو بنشینند

گستاخ شوند و تا خود ماه روند

مانند جواهری مشو آلت دست

همواره کلاس آفرینش هستی

حیف است کلاس خویش پایین بردن

حیف است که خود بشکنی و خوار شوی

تو آینه ای و تیرگی حقت نیست

زن، زندگی است زندگی میدانی؟

باید که تو را مقام والا باشد

گل را به جمال و رنگ و بو بشناسند

ای دختر امروز، زن فردا باش

تفسیر مقام مادری آسان نیست

باید که همه به این حقیقت برسند

مگذار که دکمه ی حیا باز شود

مگذار که دامن شرف آب رود

زن صید فتاده در دل صحرا نیست

مگذار از دین و دلت ره بزنند

بگذار گرسنگان شهوت یک عمر

با سکه کم عیار، قیمت خوردن

بازیچه ی اهل کوی و بازار شوی

ای غیرت محض بی رگی حقت نیست

پایبند به این اصل مهم می مانی؟

حیف است تو را بهای کالا باشد

زن را به وقار و آبرو بشناسند

آرام دل فاطمه ی زهرا باش

تفسیر شو، این شکوه، بی پایان نیست

زن، ملعبه ی دست هوسبازان نیست

دلبستگی کذایی آغاز شود

کوتاه چنان شود که از تاب رود

زن لقمه نرم و چرب کرکسها نیست

خود باخته را به به و چهچه بزنند

برسفره ی حسرت تو، له له بزنند

مگذار کلاغان، طمع دانه کنند

زنهار که زن چراغ چشمک زن نیست

زن را نسزد که هر کجایی بشود

زن را آن هم اگر زن مسلمان باشد

زن نیست مجسمه که در یک میدان

ای زن تو به قدر خویش واقف هستی

حیف است که دست کم بگیری خود را

حیف است بت عشوه پرانی باشی

حیف است که هویت تو مات شود

حیف است که عشق را به بازی گیرند

مگذار عقاید تو پامال شود

آنانکه زمین چمن امیالند

در دامن خود مرد بپرور ای زن

آن مرد که او مرد ولایت باشد

در زلف پریشان شده ات لانه کنند

با دست اشاره ی کسی روشن نیست

سرگشته ی بزم دلربایی بشود

باید که نماد پارسایی بشود

در منظر خلق رونمایی بشود

در رمز و رموزعشق،کاشف هستی

در مرتبه ی خود نپذیری خود را

در تیر رس چشم چشرانی باشی

شطرنجی فن عده ای لات شود

از دست تو تاج سرفرازی گیرند

پامال فزونخواهی آمال شود

در رهگذر آدمیان پامالند

صد ها دل پر درد بپرور ای زن

آن دل که در او درد ولایت باشد

مگذار که عصمتت به تاراج رود                              از فرق شرف ستاره تاج رود

خوش گفت به وصف تو امام شهدا

((از دامن زن، مرد به معراج رود

 






تاریخ : چهارشنبه 89/7/14 | 1:43 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

امام صادق(ع)فرمودند:

هشت دسته ازآدمها رابایدازآدمیت دور بیندازند.

1-آدمی که مسواک نمی زند.

2-کسی که درمجلسی که جاتنگ است چهارزانومی نشیند.

3-کسی که خود رابه سستی وبیماری می زنددرحالی که بیمار نیست.

4-کسی که خودراآدم ژولیده ودرهم برهم نگه بدارد درحالی که مصیبت ندیده وندارد.

5-کسی که افتخار می کند به ارزشهای آباواجدادی خودش درصورتی که برای آنهاو خودش ارزش قایل نباشد.

6-کسی راکه مخالفت بکنددریک امرحقی که یارانش درآن امرموافقت کرده اند.

7-کسی راکه داخل بشوددریک کاری که ربطی به آن ندارد.

8-کسی راکه بحث واظهار نظر بکند در چیزی که اطلاع ندارد.






تاریخ : سه شنبه 89/7/13 | 1:46 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

امام صادق علیه‎السلام فرمود:
سه چیز در هر کس باشد منافق است، اگر چه اهل نماز و روزه باشد: کسی که دروغ می‎گوید، کسی که وعده می‎دهد و خلاف عمل می‎کند، و کسی که امین می‎دانندش ولی او خیانت نماید.

خدایا بحق امام صادق(ع)ایمان عارفانه و عمل صادقانه به همه ما عنایت بفرما/ آمین.

 

 25شوال سالروز شهادت جانگداز ششمین اختر تابناک ولایت و امامت ، رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق(ع)

 

را به محضر مقدس منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر ( عج ) و تمامی مسلمین جهان ، خاصه شیعیان ارادتمند آن امام همام

 

 تسلیت وتعزیت عرض می نمایم

نام: جعفر به معنى نهر جارى پرفایده)

کنیه: ابو عبداللّه
لقب: صادق
 پدر: حضرت محمد بن على (ع )  مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر
تاریخ ولادت: یکشنبه 17 ربیع الاول ، سال 83 هجرى
مکان ولادت: مدینه

  1. مدت عمر مبارک : 65 سال
    علت شهادت: مسمومیت
    قاتل ملعون: منصور دوانیقى (خلیفه عباسى )    زمان شهادت: یکشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى
    مدفن مطهر:  قـبـر شریفش در قبرستان بقیع (واقع در مدینه منوره) در کنار قبر پدر و جدّ و عمویش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى باشد
تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 10:6 صبح | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

 

نگاهبانان بیدار

سپید نامان

ای سبزپوشان سپید دل، ای حماسه سازان پیروز، ای سنگرداران همیشه بیدار، ای نشان های سرافرازی بر دوش، آرامش شهرهامان نشان از سبزی نام و یاد شماست؛ شمایی که سینه در سینه و مشت در مشتْ در پهنای همه آبادی ها، در برابر طاغوتِ بیداد و ستم ایستاده اید و در مصاف با اهریمنان شب پرست، بر پیکره سیاه ظلم، تیر و تبر فرود آورده و بر ریشه فساد تیشه می کوبید.

ای رهروان راه عدالت، ای دلیر مردان، بیداری و هوشیاری را با استقامت و ایمان پیوند زنید و هم چون همیشه، به کار بهشتیِ پاسداری از ارزش های اسلام و انقلاب تداوم بخشید. ای سپیدنامان، کتاب وجودتان به شیرازه امن وامان خداوندی مستحکم و پابرجایْ و خروش مخلصانه شما، در بارگاه کبریایی مقبول و مأجور باد.

حماسه آفرینان

ای سربازان سرافراز راه قسط، امنیت در سایه تلاش شما طلوع می کند. عدالتْ وام دار بیداری شماست. با حضور ایثارگرانه تان، ظلمْ جرأت برآمدن ندارد. آرامش، هدیه ای الهی است که چشمان نگهبان شما به ارمغان می آورد. ای حماسه آفرینان بیداری، شجاعتْ گام های محکم تان را می ستاید. مقاومت از قامت بلندتان درس می آموزد و دلاوری بر دل هایتان بوسه می زند. ای آیه های روشن عدالت، بر سطر سطر کتاب زمانْ نام بلندتان جاودانه، و هفته ای که به پاس سپاس از همه کوشش های بی دریغ شما به نام «هفته نیروی انتظامی» نامیده اند، مبارک باد.

 






تاریخ : شنبه 89/7/10 | 12:39 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()

شعر طنز

 

Abolfazl  Zaroe  Nasrabad

 

 

شعر طنز زیر توسط "ابوالفضل زرویی نصر آباد"، مدیر دفتر طنز کانون ادبیات ایران، شاعر طنز پرداز و یار قدیمی مر حوم کیومرث صابری (مسئول فقید نشریه ی گل آقا) سروده شده است.خواندن این شعر رو به همه ی بازدید کنندگان محترم سایت توصیه می نمایم.

 

درد دل

 

 

ابوالفضل زرویی نصرآباد

 

 

 

 

 

 

 

ای جماعت چطوره حالالتتون          قربون  اون  فهم   کمالاتتون

گردنتون پیش کسی   خم نشه          از سر بنده   سایتون  کم   نشه

راز و نیاز و بندگیتون درست          حساب کتاب زندگیتون درست

باز یه هوا دلم    گرفته   امروز          جون   شما   دلم گرفته امروز

راست و حسینیش نمیدونم چرا          بینی و بینیش نمیدونم چرا

فرقی نداره دیگه شهر وروستا          حال نمیدن مثل قدیما دوستا

شاپرکا  به   نیش   مجهز شدن          غریب گزا هم آشنا گز شدن

شعرم اگه سست وشکسته بسته ست          سرزنشم نکن دلم شکسته ست

آدم دلشکسته بش حرج نیست          شعر شکسته بسته بش حرج نیست

تا که میفته دندونهای شیری          رو سرمون میشینه گرد پیری

کمیسیون مرگ میشه تشکیل          درو میشن بزرگترای فامیل

یکدفعه همکلاسیها پیر میشن          همبازیا پیر و زمین گیر میشن

رمق نمونده تا بریم صبح زود          پیاده تا امام زاده داوود

گذشت دوره ای که ما یکی بود          خدا و عشق و آدما یکی بود

تو کوچه های غربی صناعت          عشقو گرفتن از شما جماعت

درسته دیگه توی شهر ما نیست          دلی که مثل کاروانسرا نیست

یه چیز میگم ایشالله دلخور نشین          قربون اون دلای تک سرنشین

شهر بدون مرد شهر درده          قربون شکل ماه هرچی مرده

مردای ده مردای کاه و گندم          مردای ده مردای خان هشتم

مردای پشت کوه مثل خورشید          تو دلشون هزار تخت جمشید

کیسه چپقها به پر شالشون          لشکر بچه ها بدنبالشون

بیل و کلنگشون همیشه براه          قلیونشون براه دماغشون چاق

صبح سحر پامیشن از رختخواب          یکسره روپان تا غروب آفتاب

چارتای رستمن به قد و قامت          هیکلشون توپ تنشون سلامت

نبوده غیر گرده گلاشون          غبار اگه نشسته رو کلاشون

مردای ناز دار مرد شهرن          با خودشون هم این قبیله قهرن

مردای اخم و طعنه بی دلیل          مردای سر شکسته زن ذلیل

مردای دکترای حل جدول          مردای نق نقوی لوس تنبل

لعنت و نفرین میکنن به جاده          تا که میرن چار تا قدم پیاده

مردای خواب تو ساعت اداری          تازه دوساعتم اضافه کاری

توی رگاشون میکشه تنوره          تری گلیسرید و قند و  اوره

انگار آتیش گرفته ترمه هاشون          همیشه تو همه سگرمه هاشون

به زیر دست ترشی و عبوسی          به منشی اداره چاپلوسی

برای جستن از مظان شکها          دائره المعارف کلکها

بچه به دنیا میارن با نزور          اغلبشون یکدونه اونهم به زور

پیش هم از عاطفه دم میزنن          پشت سر اما واسه هم میزنن

اینجا فقط مهم مقام و پسته          مردای شهری کارشون درسته

مشتی حسن چای و سماورت کو؟          سینی باقالی و گلپرت کو؟

ای به فدای ریختو تیپو پستت          بوی چپق نمیده عطر پیپت

مشتی حسن قربون میز و فایلت          قربون زنگ گوشی موبایلت

اونکه دهاتی و غریبه مشتی          میونه شهریا غریبه مشتی

قدیم ترا قاتله هم صفت داشت          دزد سر گردنه معرفت داشت

اون زمونا که نقل تربیت بود          آدم کشی یجور معصیت بود

معنی نداره توی عصر سی دی          بزرگ و کوچکی و ریش سفیدی

تقی به فکر رونق نقی نیست          کسی به فکر نفع ما بقی نیست

مقاله ها پشت هم اندازیه          جناح و باند و حزب و خط بازیه

بسکه به هرطرف ستادمون رفت          صراط مستقیم یادمون رفت

ارزشمون به طول و عرض میزه          چقدر میز و صندلی عزیزه

تمام فکرو ذکرمون همینه          که هیچکی پشت میزمون نشینه

یه عمره دودوزده چشم و چارش          تا خش نیفته روی میز کارش

اونا که مرد زن دعا گوشون بود          میز ریاست سر زانوشون بود

بیا بشین که میز اگه وفا داشت          وفا به صاحبای قبل ماداشت

قدیم که نرخها به صاحبش بود          ارزش صندلی به صاحبش بود

فقیه اگه بالای منبر میشست          جوون سه چار پله پایین تر میشست

معنی شان ورتبه یادشون بود          حرمت مردم به سوادشون بود

روی لبت خوبه تبسم باشه          دفتر کارت دل مردم باشه

مردا بدون میزهم عزیزند          رفوزه ها همیشه پشت میزند

فتنه و دعوا سر نونه مشتی          دوره آخرالزمون مشتی

جسارتاً شعرم اگه غمین بود          به قول خواجه خاطرم حزین بود

دعا کنین که حالمون خوب بشه          تا شعرمون یخورده مرغوب بشه






تاریخ : جمعه 89/7/9 | 4:30 عصر | نویسنده : جواددرودگر | نظرات ()
<      1   2   3      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • کمیاب98